نظری کوتاه بر فیلم ماتریکس - The Matrix محصول سال ۱۹۹۹ میلادی: تا امروز رسمی نظرم را پیرامون فیلم The Matrix (ماتریکس) جایی نگفته ام اما قصد دارم حالا چند جمله ای پیرامون این اثر حرف بزنم. ماتریکس یک فانتزی گ فویی آینده گرایانه با انواعی از بدلکاری های حرفه ای است که ریوز را به عنوان نئو، یک هکر رایانه ای که فکر می کند در قرن بیستم زندگی می کند دارد - اما در واقع این شخصیت یک پیاده نظام در بازی غول واقعیت مجازی است که توسط برنامه نویسان قرن بیست و دوم کنترل می شود. یکی از مشکلات من با ماتریکس مصنوعی بودن شخصیت ها و حتی جهان به ظاهر فلسفی نمای آن است. پیرو کلیشه های نخ نما شده در چنین ژانر هایی - شرور های شیک و بی ادله فیلم در باب شرارت که عینک آفتابی و لباس های مردانه سرویس مخفی ها را پوشیده اند-لب های خود را با بیانی آراسته و بی روح جلوه می دهند و چیزی فراتر از این هم ندارند. اما در مقابل جبهه شرور گروهی از شورشیان آزادی خواه وجود دارند که معلوم نیست از چه اصولی پیروی می کنند. این فردگرایان در لباس های چرمی سیاه و درخشان، ایده آل برای بازاریابی به عنوان یک عروسک باربی ماتریکسی هستند تا هدایت یک جنبش مردمی! نکته عجیب این است که مورفئوس - یک رهبر پارانوئیدی اما خیرخواه - نئو را به عنوان یک ناجی معرفی می کند - اما چرایی اش معلوم نیست. احتمالا چون استایل کیانو ریوز به یک پیشرو قهرمان شباهت هایی دارد. در فیلم می گویند که اگر او سرنوشت خود را بپذیرد (و کمد لباس و آموزش مناسب را بدست آورد)، می تواند بشریت را از استبداد ماتریس بی روح رها کند (چه خفن). در حقیقت ماتریکس فیلمی است به سبک آثار فیلمسازان هنگ کنگی، که البته روح شاد آنها را با افسردگی حادی در بدنه شخصیت های خود جایگزین کرده است. نهایت کار ماتریکس در بدلکاری های جذاب و جلوه های ویژه جالب (به نسبت سال تولید) خلاصه می شود، در واقع انگار ما به عنوان بیننده شاهد یک کنسول رزمی یا گ فویی هستیم که با جزئیات اکشن های گران قیمت هالیوود ترکیب شده است. در همان سالهای اکران ماتریکس جان وو نیز فیلم اکشن و علمی تخیلی را تولید کرده بود، تحت عنوان تغییر چهره (Face/Off)، حتماً این فیلم را نیز تماشا کرده اید. به نظر من فیلمی چون ماتریکس از نظر جذابیت، شخصیت پردازی و حتی برخی از اکشن ها حتی نزدیک به اثری چون تغییر چهره هم نمی شود. در ماتریکس بازیگران به لطف و کمک سیم های نامرئی و البته کار جذاب دوربین ها در قاب بندی ها به آسمان پرواز می کنند و از گلوله های روانه شده به سمتشان جا خالی می دهند، و حتی از در و دیوار بالا می روند. همان امکاناتی که در ترمیناتور ۲ شرور فیلم را بارها بازسازی و دگرگون می کرد، و همان پیشرفت های سینمایی که در روز استقلال کاخ سفید را از بین برد، در ماتریکس هم جمع شده اند، البته با این تفاوت که بدلکاری و مبارزات تن به تن نیز به اضافه شده، و هیچ چیز عجیبی و چشمگیر دیگری وجود ندارد. در این فیلم نهایت قصه گویی این گونه است که ریوز و فیشبورن می توانند همه آنچه را که می خواهند با یک تلنگر یا بشکن زدن طراحی کنند. اما احتمالاً چشم مخاطبان به همین چیزها خیره می شود، ولی این زرق و برق ها یا آن نخ پیچیده کلام فیشبورن در توصیف ماتریکس هیچ کدام دلیل قانع کننده برای خوب بودن این فیلم نیست. فکر می کنم پیامِ مثلاً اخلاقی ماتریکس این است که افرادی که وقت زیادی را صرف دیدن صفحه نمایش کامپیوتر می کنند و وقت کافی برای لذت بردن از فعالیت های بدنی سالم مانند گ فو ندارند، احتمالاً مستعد ابتلا به شستشوی مغزی هستند. با این اوصاف دیگر نیاز نیست زمان زیادی را با اینترنت بگذرانیم، چرا که یه وقت دیدید ما نیز چون کیانو ریوز در ماتریکس با سرنخ هایی روبرو شدیم که ما را با انفعال شبه بودایی نئو مواجه کرد. این نظر کوتاه من پیرامون فیلم ماتریکس ساخته برداران واچوفسکی بود، البته آنها امروز به خواهران واچوفسکی تبدیل شده اند و مشغول تولید ماتریکس چهار هستند.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها